سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صبای رحمت

شعر

 

دوباره آسمون این دل ابری شده

 

دوباره این چشمهای خسته بارونی شده

 

دوباره دلم گرفته و شعر دلتنگی را برای این دل میخونه

 

میخونه و اشک میریزه ، آنقدر اشک میریزه

 

تا این اشکها تبدیل به گریه بشه

 

در گوشه ای ، تنهای تنها و خسته از این دنیا

 

دوباره این دل بهونه میگیره و درد دلتنگی را در دلم بیشتر میکنه

 

خیلی دلم گرفته ، مثل همون لحظه ای که آسمون ابری میشه

 

خیلی دلم گرفته ، مثل همون لحظه ای که پرنده در قفس اسیره

 

و با نگاه معصومانه خود به پرنده هایی

 

که در آسمون آزادانه پرواز میکنند چشم دوخته

 

دلم گرفته مثل لحظه تلخ غروب

 

مثل لحظه سوختن پروانه

 

مثل لحظه شکستن یک قلب تنها

 

دوباره خورشید میره و یک آسمون بی ستاره میاد

 

و دوباره این دل بهونه میگیره

 

به کنار پنجره میرم ، نگاه به آسمون بی ستاره

 

آسمانی دلگیرتر از این دل خسته

 

یک شب سرد و بی روح ، سردتر از این وجود یخ زده

 

خیلی دلم گرفته

 

احساس تنهایی در وجودم بیشتر از همیشه شده

 

تنهایی مرا می سوزونه ، دلم هوای تو رو کرده

 

ولی افسوس که دیگه هیچ وقت نمیتونم ببینمت

 

دوباره این دل مثل چشمونم در حسرت طلوعی دیگریست

 

آسمون چشمونم پر از ابرهای سیاه و سرگردونه

 

قناری پر بسته در گوشه ای از قفس این دل نشسته و بی آوازه

 

هوا ، هوای ابریست ، هوای دلگیریست

 

میخوام گریه کنم ، میخوام ببارم

 

دلم میخواهد از این غم تلخ و نفسگیر رها شم

 

اما نمی تونم...دیگه اشگی تو چشمونم نمونده

 

دلم دیگه طاقت این همه درد و غم و نداره

 

دوباره دلم گرفته ، خیلی دلم گرفته

 

اما کسی نیست تا با من درد دل کنه

 

کسی نیست سرم و رو شونه هاش بزارم

 

و آروم بشم... هیچکس نیست!

 

تنها کسی که همیشه با منه اونم غمه

 

هیچ وقت تنهام نمیزاره یه لحظه ازم جدا نمیشه

 

چشمام هم دیگه یاریم نمیکنن

 

دیگه کسی نیست که باهاش درد دل کنم

 

......من موندم و این دل پر از درد.....